من چند وقتیه که خیلی کم لاگین میکنم توییتر. دلیل اصلیشم -جدا از اینکه وقتی لاگین کنی احتمالا یه توییتی هم میزنی و مقاومت در برابر درخواست دوپامین بدن در نتیجه دیدن لایکها و کامنتها خیلی سخت میشه و احتمالا بازم لاگین میکنی- اینه که از دیدن طرز فکر و عمق نگاه برخی از اطرافیانم و بیشتر از اوناها مسوولین ناامید میشم.
نه اینکه من نگاه درستی دارم و خیلی چیزها رو میدونم، اما حداقل اینه که بهخوبی میدونم که نمیدونم و یکسره در تلاشم که این عدم آگاهیم رو کمتر کنم. واقعیت اینه که بهنظرم خیلی از ما خیلی سطحی به خیلی مسائل نگاه میکنیم. این موضوع نهتنها بد، که خطرناکه. هر مساله، موضوع و دانشی در جهان عمقی بسیار بیشتر از نگاه سطحی ما داره. در واقع شما وقتی ندونی یه چیزی (از یه وسیله ساده مثلا قیچی گرفته تا یک نظام مثل اقتصاد سیلیکونولی) چطوری کار میکنه سراغ حرف زدن در موردش، کار کردن باهاش یا الگوبرداری از طرز کارش هم نمیری. اما وقتی یه چیز درست رو اشتباه بفهمی، طبیعتا چیزی که فهمیدی غلط هست و نامتناسب با واقعیته.
همچنین چیزی که من رو بیشتر ناامید میکنه (نه ناامید از زندگی بلکه در واقع disappointed از آدمهایی که در طول روز باهاشون سر و کار دارم یا در نقش سیاستمدار دارن تصمیمهایی میگیرن که روی منم اثر داره) اینه که میبینم اکثر نظامهایی که باهاشون درگیرم چقدر شبیه زندگی یه کارگر روزمزد دارن اداره میشن. از وضعیت اداره شرکتهای تجاری بگیر تا بزرگترین مثال این موضوع که باهاش آشناییم: وضعیت اداره کشور. ایران دقیقا شبیه زندگی یه کارگر روزمرد اداره میشه. عمده مسايل روی این تمرکز دارن که امروز رد بشه، فردا خدا بزرگه. درصد بسیار کمی از موضوعات هم به یکی دو ماه آینده و کسری از درصد هم موضوعیتی نهایتا تا سال آینده دارن. بیشترین خبرایی که این روزا میشنوید چیاس؟ واردات گوشت برای شب عید، انبار سیب، حقوق سال بعد کارگران، رجیستری گوشی و هزار و یک دست موضوع دیگه که اصلا طرح موضوعشون در رسانهها مسخرهست. خصوصا در سطح وزیر و رییسجمهور و امثالهم. یه مدیر میانی شاید کارش این باشه که سیب بخره مردم بخورن، ولی طرحش به عنوان دغدغه نهتنها تنشزاست که باعث میشه بقیه آدما هم نتونن تا جلوی دماغشون رو بیشتر ببینن. یعنی واقعیاتی جدیتر که بسیار نزدیکن رو نتونن ببینن.
موضوع اصلا و ابدا به این دولت و اون دولت هم ربطی نداره. حرفا و دغدغههای اونوریا که از صدا و سیما هم مسخرهتره. باز اینجا تو گودن، اونا که کلا بیرون گود. منوتو فیلم نشون میده از چار نفر که یه سایت خرید و فروش طلا پولشون رو خورده، اون یکی فیلم سعی میکنه یه خونواده کوتهفکر که چند دهه پیش مملکت دستشون بوده رو دوباره قهرمان جلوه بده، و هزار چیز مسخرهتر.
یه جمله معروف هست که میگه اگه میخوای بدونی آینده چی میشه، تنها راه اینه که بسازیش. و مشکلی که من با ایران دارم اینه که همیشه یه قربانیه که غر میزنه کشورای دیگه بلا سرش آوردن. چرا؟ چون هیچ برنامهای برای مشکلات اساسی آینده وجود نداره و وایمیسیم ببینیم چی میشه همون موقع باهاش مقابله میکنیم. بدیهیه که در شرایطی که خیلیا نون ندارن بخورن یهسری باید باشن که به اونا نون برسونن. اما مشکل کشور اینه که کس دیگهای نیست که روی مشکلاتی کار کنه که ده سال دیگه، بیست سال دیگه قراره برسن. مشکلاتی که یقینا ناگزیر میرسن، جدا از اینکه سیاست دست کی باشه، جنگ بشه یا نشه، گوشت ارزون بشه یا نشه، زایندهرود پرآب بشه یا نه یا شروطی از این دست. در واقع حتی یه نفر تو بدنه نیست که آگاهی کافی داشته باشه از موضوعات اصلی آینده ما. شاید شیر و مرغ الان تو اولویت باشه، حفظ یوزپلنگ ایرانی هم چیز قشنگیه، اما فردا هم اولولیتهای فوری بیشتری وجود خواهد داشت و مادامی که نخوایم باور کنیم که آینده مشکلات جدیتری داره و نگیم ایشالا گربهس، مشکلاتی در آینده خواهیم داشت که نه فقط دهکهای خاصی از جامعه، یا مدل خاصی از حکومت، که تمام افرادی که تو این کشور زندگی میکنن رو تحت تاثیر قرار میده. بیاید همینجوری تفریحی ببینیم ما برای کدوماشون (حتی در سطح زندگی فردیمون) برنامه داریم:
تموم شدن نفت
دیر یا زود نفت این کشور تموم میشه. به تبعش جنگهای خاورمیانه هم تموم میشه. ساخت مزرعه خورشیدی و نیروگاه دریایی یه طرف ماجراست، شیفت کردن از مصرف سوخت فسیلی به برق هم در این همه خودرو و کارخونه و کارگاه یه قصه دیگه. کی الان داره برای این موضوع کاری میکنه؟
معنی انسان و هویت
ما بزودی با چند موضوع جدی در بحث هویت مواجه میشیم. اول اینکه هویت اینترنتی افراد مستقل از خواستشون میتونه کارهایی انجام بده. دو اینکه مغز افراد با پیشرفت فناوری مستقل از بدن فعلیشون میتونه پس از مرگشون به صورت ماشین و دیتا کار خودش رو انجام بده. در واقع طرف زنده میمونه صرفا در جسمی دیگه که از هیدروکربنی نیست. آفیشالی مرده حسابش میکنیم یا زنده؟ و سه (که از دو تای قبلی نزدیکتره) رشد بیشتر جنسیتهای نان باینریه که خیلی هم منطقیه و حیات اصولا همیشه در حال پیشرفته و این طبقه بندی نر و ماده بیخود به نظر میرسه. آخرین آپدیت ما در این حوزه آخر برمیگرده به فتوای امام خمینی. دو تای قبلی هم که بعیده کسی به فکرشون باشه.
بیکاری به معنای واقعی گسترده
به نظرم رشد هوش مصنوعی جدیترین بحث امروز دنیای ماست. جدا از پیامدهای خیلی دیرتر درباره اینکه نسل بشر چه اتفاقی براش میفته و تعریف حیات چطوری میشه، ما در آینده خیلی نزدیک با موج وسیعی مواجه میشیم از شغلهای از بین رفته. دیجیکالا بقال و مغازهدار رو کاملا حذف میکنه و اسنپهای خودران باعث میشن همه رانندهها بیکار بشن. نه فقط شغلهای ردهپایین، که حتی برای کسایی مثل دکترها هم جایگزینی ماشینی بسیار دقیقتر و بادانشتری برای تشخیص بیماری، تجویز دارو و انجام عمل میاد. بدیهیه که ماشینها تصمیمات مدیریتی بهتری هم میتونند بگیرن و همینجوری که جلو بریم، میبینید که تقریبا شغلی باقی نمیمونه. این فیلم تخیلی نیست و مربوط به حداکثر ۱۰ سال دیگهست. حالا ما چی کار داریم میکنیم با تربیت این همه دانشجو؟ جدا از اینکه هر کسی قبل انتخاب رشته باید فکر کنه که شغلش چند سال دیگه ماشین جاش میاد، تفکری سیستمی باید داشته باشیم که چه کنیم با ملت بیکار. احتمالا واکنش اولیه حکومت اینه که جلوی این اتفاق رو بگیره. یعنی نذاره دیجیکالا جای بقالها رو بگیره، نذاره ماشین خودران بیاد، نذاره کارخونهها ماشینیتر بشن، تا از اینی که هستیم هم بیشتر عقب بیفتیم. اما واقعیت اینه که بیکاری لزوما چیز بدی نیست. ماشینا کار میکنن و ما میخوریم (تا موقعی که خورده نشیم) اما مساله اصلی اینه که مردم وقتی بیکارن چه کنن؟ چه مدل نظام تامین اجتماعی قراره بهشون پول بده و روزا چی کار کنن که حوصله شون سر نره؟ کی الان تو کشور داره فکر میکنه به آیندهای این چنان نزدیک؟
قانونهای بهدردنخور
تقریبا همه میدونیم که خیلی از قانونای ما بهدردنخورن. نه به معنی توهین. در واقع به معنی کلمه ناکارآمدن و مشکلی رو از آدما حل نمیکنن. با رشد فناوری بهدردنخورتر هم میشن. از چیزای پیش پا افتاده مثل اینکه مسوول تصادف ماشین خودران کیه گرفته تا مشکلات کهنه مثل نیاز به آزاد کردن سایکودلیکهای سبک تا صدها کانسپت جدید دیگه تو حوزه جنگ سایبری، AI، پلتفرمهای تجاری و … . میبینید که همین یه سال گذشته چار تا خشکشویی آنلاین و سایت اجاره ویلا چه داستانهایی درست کردن و ده تا اتحادیه هم درست شده که مشکلات رو حل کنند. تازه این وقتیه که هنوز مشکل حادی ایجاد نشه. کافیه مثلا یکی از کارگرهای همکار این پلتفرمهای خدمات در منزل یه نفر رو بکشه تا ببینید ماجراها چه جدیتر هم میشه. این در حالیه که تا وقتی اراده جدی برای آپدیت کردن سریع قانونها وجود نداشته باشه و همه فکر کنند فقط شیر و مرغ مساله اصلیه کار با اتحادیه و ایونت حل نمیشه.
—
این لیست رو میشه ساعتها ادامه داد، و همینهاست که باعث میشه آدم از این مدل اداره کشور ناراضی باشه و به فکر رفتن. چیزی هم نیست که بگیم فقط سوییسیا به فکرشن. همین بغلمون امارات وزیر AI داره و عربستان استارت شهری که انرژیش تماما از خورشیده رو زده. اینه که همه به فکر اینیم هر چی میشه پول در بیاریم و زودتر بریم. وگرنه اگه آدم میدید کمترین ارادهای برای فکر کردن به مشکلات این چنینی وجود داره شیر و مرغ یادش میرفت و به آینده زندگی تو این کشور کلی امیدوار میشد. بهنظرم همین بهتره که کمتر درگیر بحثای الکی توییتری بشیم و بیشتر و جدیتر دنبال حفظ بقای خودمون و نزدیکانمون تو این آیندهای باشیم که پیش رومونه. کاری که حیات زمینی از وقتی تکسلولی بوده خوب یاد گرفته انجام بده. هر چی نباشه ما نتیجه میلیاردها سال تکاملیم و باید در شان این میلیاردها سال که طبیعت برامون وقت گذاشته رفتار کنیم.