ظهر یک روز گرم تابستانی، اواسط مرداد ۱۳۸۳ زمانی که با پدرم برای ثبتنام در پایه سوم راهنمایی به دفتر مدیر مدرسه رفته بودیم متوجه شدم که امکان ثبتنام مجدد من وجود ندارد. دلیلش وبلاگی بود که از ۴ ماه قبل راه انداخته بودم و نظرات بچهها در مورد مدیر و ناظم و معلم را به صورت ناشناس در آن منتشر میکردم و حالا لو رفته بود که مال من است. صفحههای آن وبلاگ نام و نشانی نداشت و یادم نیست که کدام یکی از همکلاسیها قضیه را لو داده بود، اما خوب یادم است که از همان زمان از به چالش کشیدن قدرت لذت میبردم.
من امیر شوکتی هستم. به طور دقیقتر امیرجلالالدین شوکتی. متولد ۱۳۷۳ در تهران، منطقه ۱۰. سال آخر دبیرستان درس و مدرسه را کنار گذاشتم و به عنوان خبرنگار آیتی عضو تحریریه هفتهنامه همشهری جوان، مجلهای که سالها میخواندمش شدم. آنجا بود که مجبور شدم نمایندگی فروش هاست و دامنهای که از شرکت وبرمز گرفته بودم و از دوم راهنمایی منبع کسب درآمدم بود را تعطیل کنم. چرا که فکر میکردم اگر اسم یک خبرنگار آیتی را گوگل کنی، نباید تبلیغات مضحک فروش هاست و دامنه بالا بیاید! :))
مدتی بعد از ورود به همشهری جوان ادارهی سایت و باشگاه خوانندگان مجله به من سپرده شد و این اولین برخورد من با crowd، کامیونیتی و مفاهیمی از این دست بود. پروژههایی که آن سال داشتیم و تعداد مخاطبانی که در نمایشگاه مطبوعات ۹۱ دور غرفه همشهری جوان جمع شده بودند، فکر میکنم که در تاریخ نمایشگاه مطبوعات بیسابقه بود.
با گذر زمان و نزدیک شدن به انتخابات ۹۲، سردبیری هفتهنامه همشهری دیجیتال (ضمیمه یکشنبههای آن زمان روزنامه همشهری و در واقع پرتیراژترین نشریه کاغذی حوزه فناوری وقت) به من سپرده شد. ربطش به انتخابات هم که احتمالا نیاز به توضیح ندارد. هرچند همشهری خوب بود و مناسب پیشرفت، اما زندگی نسبتا کارمندی و پذیرفتن محدودیتهای عجیب و غریب روزنامهای یک روز حوصله من را سر برد و پس از حدود دو سال سردبیری همشهری دیجیتال، موسسه همشهری را با همه خاطرات شیرینش ترک کردم.
حس میکنم از اینجا زندگی من شروع میشود:
خروج از همشهری شروع روزهای سخت و پرفراز و نشیب بود. ورود به منطقهی جنگی تجارت آزاد. خداحافظی با حقوق آخر ماه. حضور در خط مقدم پروژههای موفق و ناموفق. ایدههای پشت سر هم. تجربه فریب خوردگی مالی. روزهای مسافرکشی برای پرداخت قسط، چند ماه پس از روزهای خوشگذرانی کنار مدیترانه. روزهای عاطفی عجیب و غریب. تجربه فعالیت در روابطعمومی یکی دو شرکت خصوصی، طراحی قالب وردپرس، پیمانکار پیادهسازی پروژههای سفارش مشتری در حوزه سایت و اپلیکیشن و کارهای باربط و بیربط دیگر. تا اینکه تلگرام آمد. پاییز ۹۴. با معرفی پلتفرم باتهای تلگرام در آن روزها دو زاری من افتاد که این چیزی بیش از ابزار سرگرمی است. زیرساخت ایجاد چتبات از نظر من زیرساختی برای ارائه سرویس بود. چیزی در ردهی وب (که سایتها را برای ارائه سرویس روی آن میساختیم) و سیستمعامل موبایل (که اپها را برای ارائه سرویس روی آن میگذاشتیم) – اگر دوست داشتید ارائهام در همایش آینده وب و موبایل را در این زمینه ببینید. با ساخت چند بات موفق و ناموفق در سال ۹۴ و تشخیص قابلیتها و ظرفیتها، بالاخره شبکه اجتماعی تلگرامی «حرفبهمن» در اردیبهشت ماه ۹۵ راه افتاد و تا امروز بدون اختلال و با آپدیتهای پیاپی محل گفتوگوی بیش از ۱۰ میلیون کاربر ایرانی و ۶۰۰ هزار کاربر غیرایرانی بوده است. با رشد حرفبهمن و باز شدن دست و بال من، کنجکاویهای شخصی علاوه بر منجر شدن به تولید باتهای تلگرامی متعدد فارسی و انگلیسی در شرکتی که رییس هیئتمدیره آن هستم، یعنی تحلیلارتباط، به سمت حوزههای مالی و تجارت کریپتوکارنسی و سرمایهگذاری روی استارتاپها کشیده شد.
من امروز از نظر من…
در زندگی کاری با اینکه عاشق کد زدنم، و با اینکه مشکلی با سر و کله زدن با مشکلات اجرایی روزمره ندارم، ایدهآلگرایانه یک Idea Person هستم و در شرکت به عنوان مدیر فنی بیشترین بازدهی را دارم. کسی که نیاز را میبیند، مدل تصمیمگیری آدمها را میشناسد و کدها را آماده تبدیل شدن به پول میکند. من دنبال مشکلات و ظرفیتها میگردم و برای حلشان راهکارهای خلاقانه ارائه میدهم. به صورت رسمی هم در شرکت تحلیلارتباط که ونچرهایی از جمله پینامارکت، پینامگ، حرفبهمن، دوویز و … را راهبری میکند در کنار عزیزترین دوستانم به عنوان ریئس هیئت مدیره و مدیر ارشد فنی فعلا هستم.
هر چند بهنظرم جدا کردن زندگی شخصی و کاری در زندگی امروز بیمعنی است اما اگر بخواهیم سرگرمیها را از چیزیهایی که ازشان درآمد کسب میکنیم جدا کنیم، باید گفت جدا از پیگیری ترندهای جدید و بازارهای نوظهور و بیزینسهای جدید، و کنجکاوی همیشگیام درباره همه موضوعات و علاقه به دانستن اندکی درباره همهچیز، تمرکز غیرکاریام به ترتیب روی مطالعه علوم شناختی، اقتصاد و فیزیک است. در واقع اوقات بیکاری و آخر شبها به دیدن مستندها و خواندن کتابهای مربوط به این سه حوزه دانش میگذرد، مگر اینکه آن شب لینک یا مقاله عجیبی پیدا شود! 🙂
اینها چیزهایی بود که برایشان وقت میگذارم. در زمین اعتقادات، معتقد به برابری حقوق انسانها و فمنیست هستم. معتقدم در مورد حیوانات خیلی جفا میکنیم و هرچند وگن نیستم اما بیشتر سالادخوارم. دولتها در همه جهان به نظرم چیزهای مسخرهای هستند و از تلاشهای مربوط به دیسنترالایز استقبال میکنم و حامی Tor هستم. همچنین همیشه امیدوار به آینده و تلاشگر تا آخرین نفس هستم. جهانم هم یک جهان فیزیکی و مادی است.
اینها را نوشتم که وقتی وبلاگ را میخوانید درک بهتری از هم داشته باشیم. برای ارتباط با من میتوانید از این صفحه استفاده کنید.