چند روزیه موقع رانندگی پادکست دیالوگ از حامد جعفری عزیز رو گوش میدم و اپیزود امروزم مصاحبه با مهدی نایبی مدیرعامل و کوفاندر الوپیک بود. یه جا حامد به شوخی به مهدی گفت که خیلی جاها خوش شانس بودید، و مهدی تصحیح کرد که «در واقع در زمان درست در جای درست بودیم».
من عمیقا معتقدم چیزی به اسم خوششانسی و بدشانسی وجود نداره و شانس چیزی نیست جز فرصتایی که تو زندگی به وجود میاریم (یا حتی پیش میان) و اون لحظه بلدیم ازشون استفاده کنیم. به عبارت بهتر خیلی فرصتا پیش میان، اما ما فقط بعضی رو بلدیم استفاده کنیم، چیزایی که بعدن بهشون میگیم خوششانسی.
جانیس کاپلان تو کتاب معروفش How Luck Happens هم همچین نظری داره. مثلا میگه «فرض کن تو یه مهمونی کنار رییس بزرگترین بانک شهر میشینی. اگه پروژهای برای ارائه نداشته باشی، یا اصلا ارائه بلد نباشی صرفا یه اتفاقه و میگذره. اما اگه پروژه خوبی ارائه بدی و طرف سرمایهگذاری کنه بعدن به این اتفاق میگی خوششانسی». کاپلان یه نکته مهم هم اضافه میکنه: اینکه ما باید خودمون رو جاهایی قرار بدیم که ممکنه شانس اونجا باشه. مثلا شما اگه مغازه سبزیفروشی بزنی بعیده مولتی میلیاردر بشی، اما ساختن یه پلتفرم آنلاین ممکنه در مسیر مولتیمیلیاردر شدن قرارت بده.
خلاصه شانس مجموعه اتفاق کاملا خارج از کنترل ما نیست. زندگی این مدلی کار نمیکنه. ماییم که تعیین میکنیم چه مدل اتفاقاتی در آینده ممکنه برامون پیش بیاد، و اینکه اگه پیش اومدن چطور بلدیم ازشون استفاده کنیم.